جدول جو
جدول جو

معنی رهی اصفهانی - جستجوی لغت در جدول جو

رهی اصفهانی
(رَ)
اصفهانی. محمدابراهیم مشهور به قصاب. متوفای 1226 هجری قمری از گویندگان اصفهان بود. بیت زیر از اوست:
تا کی بود به حسرت چشمم به راه ماهی
یارب مباد هرگز چشم کسی به راهی.
(از قاموس الاعلام ترکی) (فرهنگ سخنوران).
رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ)
رضی اصفهانی. سامی گوید: آقا رضی از مردم اصفهان بود و برای گردش و سیاحت به هندوستان سفر کرد و در بازگشت به سال 1024 هجری قمری درگذشت. بیت زیر از اوست:
در فراق تو خیالی است تن بی جانم
که چو فانوس به تحریک نفس می گردد.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
صاحب صبح گلشن ابیات زیر را از او آورده است:
نه هرکه چهره برافروخت از غم آزاد است
که سرخ رویی گل از طپانچۀ باد است.
نخواهم زیست چندانی که بازآرد پیامش را
وصیت نامه ای بر بال مرغ نامه بربستم.
(از ص 178).
آذر نیز سه بیت زیر را از وی درج کرده است:
از خدا قرب خود آن روز که می خواست رقیب
کاش آزادی ما نیز تمنا می کرد.
بجان آید دلم از ناصبوری
نصیب جان دوری باد دوری.
شد زین دو سه روزه رنجش تو
از ما دل روزگار خالی.
(از آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 181). رجوع به فرهنگ سخنوران و تذکرۀ حسینی ص 134 و 133 و صبح گلشن ص 178 و ریحانه الادب ج 1 صص 24-25 و سرو آزاد ص 31 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ یِ اِ فَ)
وی برای کسب کمالات به هندوستان سفر کرد و مدتی در خدمت ابراهیم قطب شاه درآمد و سپس به حج رفت و در این سفر درگذشت. از اوست:
لطف با غیر غایتی دارد
جور با ما نهایتی دارد
گوش بر حرف مدعی تا چند
هر که بینی حکایتی دارد.
(از قاموس الاعلام ترکی)
وی به هندوستان رفت و در خدمت جهانگیر شاه درآمد و مربی شاهزاده پرویز گردید. این بیت از اوست:
آن خون دل فشاند و این خون دل بخورد
فرق اینقدر بود ز لب زخم تا لبم.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(هَِ بِ اِ فَ)
صاحب آتشکده آرد: میرزا جعفر طباطبایی از طرف پدر اولاد سیدالمعالی میرزا محمد رفیع نایینی و از جانب مادر از احفاد خلیفۀ سلطانی بود. او به بیشتر کمالات موصوف و به حسن اخلاق معروف است و اکثر اوقات نگارنده بشرف صحبت وی مشرف است. راهب با اینکه بهمه فنون نظم آگاه است لیکن خود بترتیب دیوان خود نپرداخته و بعد از درگذشت نیز دیوان او گردآوری نشده و آنچه نگاشته میشود از همان است که نگارنده از خود وی شنیده است. سید مزبور بپاکی ذات و نیکی صفات محبوب القلوب خاص و عام بود و الحق جا داشت. این مصراع تاریخ درگذشت او (1166 هجری قمری) را میرساند که مشتاق اصفهانی گفته است: ’راهب صد حیف کز جهان رفت’. اشعار زیر ازوست:
صد لاله شکفت از گل ما
داغ تو نرفت از دل ما.
###
ز شمع بنانت فروغیست ناقص
ز حسن بیانت حدیثی است مبهم
کف عالم افروز موسی عمران
دم زندگی بخش عیسی مریم.
###
تغافل عاشق بیتاب را بیتاب تر سازد
بفریاد آورد خاموشی یوسف زلیخا را.
###
هر که او را بسر تربت ما می آرد
دستۀ گل بسر خاک شهیدی برده ست.
###
فراقت کاش هردم کار بر من سخت تر گیرد
که تا هرکس مرا بیند دل از مهر تو برگیرد.
###
خوشافراغت مرغی که آشیان دارد
بگلشنی که نه گلچین نه باغبان دارد.
###
آسوده خاطران چمن را چه آگهی
از ناله ای که مرغ گرفتار میکند.
###
تا دام بهر صید به صحرا فکنده اند
بال کبوتران حرم را بریده اند.
###
تو هم بر خود ببال ای گل که چون من بلبلی داری
اگر لیلی بمجنون نازد و شیرین بفرهادش.
###
گذارش نیفتاده بر لاله زاری
که افتد بفکر دل داغداری
ازین باغ دارم چو شاخ شکسته
خزانی که از پی ندارد بهاری.
###
دلی بستم به آن عهدی که بستی
در آخر هر دو را با هم شکستی.
###
راهب خم باده پیر دیری بوده ست
پیمانه حریف گرم سیری بوده ست
این مشت گلی که گشته خشت سرخم
میخواره و عاقبت بخیری بوده ست.
###
راهب بمن آن ستیزه جو یار نشد
وز نالۀ من دلش خبر دار نشد
آمد بسر رحم پس ازمردن من
تا دیده نخفت، بخت بیدار نشد.
(از آتشکدۀ آذر چ بمبئی ص 373).
و رجوع به الذریعه ج 9 بخش دوم و تذکرۀ حسینی ص 136 و تذکرۀ غنی ص 55 و بهترین اشعار تألیف پژمان ص 142 و ریاض الجنه، نسخۀ خطی متعلق به کتاب خانه آقای سلطان القراء و تذکرهالمعاصرین ص 118 و نتایج الافکار ص 280 و راهب نایینی در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اِ فَ)
ابن داوودبن سلیمان اصفهانی، ملقّب به صائن الدین. متوفی بسال 836 هجری قمری در هرات. او راست: 1- الاعجاز فی الاحاجی و الالغاز. 2- رساله فی شق القمر. 3- شرح تائیۀ ابن فارض. 4- شرح فصوص الحکم ابن عربی. 5- قواعد التوحید. 6- مرآهالناظرین فی شرح منازل السائرین. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون ص 121. ایضاح المکنون ج 2 ص 462)
ابن حمزۀ اصفهانی. وی دیوان بحتری را گرد کرده است. و نیز دیوان ابوتمام حبیب طائی رابر انواع مرتب کرده است. (از الفهرست ابن الندیم)
ابن حسین بن محمد بن احمد بن هیثم بن عبدالرحمان بن مروان بن عبدالله بن مروان بن محمد (آخرین خلیفۀ اموی) اصفهانی. صاحب کتاب اغانی، مکنّی به ابوالفرج. رجوع به ابوالفرج (علی بن...) و علی (ابن حسین...) و اصفهانی شود
ابن حسین بن علی اصفهانی باقولی ضریر، مشهور به جامع و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن حسین...) و به علی (ابن حسین...) شود
ابن محمد بن علی بن ابی المعالی الصغیربن ابی المعالی الکبیر طباطبائی اصفهانی کاظمی حائری شیعی امامی. رجوع به علی طباطبائی شود
ابن سهل اصفهانی، مکنّی به ابوالحسن. از مشایخ صوفیه و معاصر جنید. رجوع به ابوالحسن (علی بن سهل...) و اصفهانی شود
ابن محمدطاهر بن عبدالحمید بن موسی بن علی بن معتوق عاملی نباطی اصفهانی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی عاملی شود
ابن منصور بن عبیدالله خطیبی اصفهانی بغدادی، مکنّی به ابوعلی و مشهور به اجل لغوی. رجوع به علی خطیبی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ابوالقاسم بن حاج محمد ابراهیم رشتی، معروف به اصفهانی. او راست: التحفه الناصریه فی الفنون الادبیه، وآن مجموعه ای است برگزیده از شعر و ادب در ستایش ها ومرثیه ها و اخلاق و جز آن، رشتی آنرا بنام ناصرالدین شاه قاجار نگاشته است. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
یا رضای اصفهانی، میرزاسیدرضا. از سادات حسینی اصفهان و در کمال زهد و تقوی بسیار خوش صحبت بود. در عهد شاه سلطان حسین به منصب نقابت منصوب و هم در آن زمان به اجدادش محشور شد و گاهی شعر می گفت، این دو بیت از او مسموع و ثبت شد:
هرگه که چشم مست ترا یاد می کنم
خاموش می نشینم و فریاد می کنم.
اشکم ببین ز دیدۀ بیتاب می رود
تا چشم کار می کند این آب می رود.
(از آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 181). و رجوع به فرهنگ سخنوران و نگارستان سخن ص 32 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ قِ اِ فَ)
ملاحسین رفیق اصفهانی متوفی بسال 1212 هجری قمری دارای طبعی ملیح و خلقی شریف بود و درشعرشناسی و شاعری پایۀ ارجمند داشت. ابیات زیر از اوست:
کجاست آنکه پیامی ز دوستان برساند؟
کجاست آنکه به جسم فسرده جان برساند؟
نشان یار به من آرد و به جانب یارم
نشانی از من بی نام و بی نشان برساند
نسیم کو؟ که به بلبل شمیمی آورد از گل
مسیح کو؟ که توانی به ناتوان برساند
دو نامه کرده ام انشا ز شکر و شکوه بسویش
بگویمش که به او هر یکی چه سان برساند
یکی که هست درو شکر التفات نهانش
ز من عیان بستاند به او نهان برساند
یکی که هست درو شکوۀ تغافل فاشش
ز من نهفته بگیرد به او عیان برساند
سخن رسد چو به بیمهریار من بنهایت
ز من درود به یاران مهربان برساند.
غرض که قصۀ شوق مرا ز خطۀ کاشان
به اصفهان و به یاران اصفهان برساند
ز تاب تشنگی آن را که جانش آمده بر لب
که آب زندگی و عمر جاودان برساند.
(از آتشکدۀ آذر چ دکتر شهیدی ص 380، 379 و فرهنگ سخنوران).
رجوع به سبک شناسی ج 3 ص 311 و مجمع الفصحا ج 2 ص 143، 142 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و ریحانه الادب ج 2 ص 89 و روز روشن ص 255، 254 و ریاض الجنه نسخۀ خطی کتاب خانه حاج محمد نخجوانی روضۀ 5 قسم 2 ص 832 و نگارستان دارا نسخۀ خطی کتاب خانه شادروان سعید نفیسی نگار خانه 4 و نگارستان سخن چ هندوستان ص 33 و فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ فَ)
محمدعلی، شاعر اصفهانی، متوفی بسال 1372 ه. ق. رجوع به تذکرۀشعرای معاصر اصفهان تألیف مهدوی ص 424 و 425 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ عِ اِ فَ)
وزیر علیمرادخان زند است و هنگام مرگ علیمرادخان در سفرعزیمت به اصفهان از تهران (سال 1199 هجری قمری) همراه وی بود و مرگ او را برای جلوگیری از تشویش سپاه پنهان بگذاشت و جنازه او را همچنان بر تخت روان تا اصفهان برد. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 287 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ فَ)
از شعرای ایران و از اصفهان بود علاوه بر شعر در هنر نقاشی نیز استادی چیره دست و نامی بشمار میرفت و به ’زمانای نقاش’ معروفیت داشت. او در سال 1112 هجری قمری در قید حیات بود. مثنوی و دیوانی از وی باقی مانده و بیت زیر از اوست:
گر وحشیانه از روش خلق می رمم
عذرم بسی بجاست که مردم ندیده ام.
و رجوع به صبح گلشن ص 170 و 191 و روز روشن ص 271 و ذریعه ج 9 ص 347 و 406 و آتشکدۀآذر ص 176 و تذکرۀ غنی ص 62 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و ریحانه الادب ج 2 ص 65 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ فَ)
صاحب تذکرۀ صبح گلشن آرد: برادر کوچک محمد شریف هجری بوده شاه طهماسب ماضی بوزارت اصفهان عزتش افزوده از اوست:
نه آن بدمهر را با خویش همدم میتوانم کرد
نه از دل آرزوی دیدنش کم میتوانم کرد
نمیخواهم که مردم بشنوند آوازۀ حسنش
و گرنه آنچه مجنون کرد من هم میتوانم کرد.
(صبح گلشن ص 169)
لغت نامه دهخدا
(اِ بَ)
نجم الدین محمود بن جریر ضبی اصفهانی معتزلی. نزیل خوارزم و استادزمخشری بود و بسال 705 هجری قمری درگذشت. او راست: زادالراکب فی الادب. مناهج الطالبین و مسالک العارفین، در تصوف (بفارسی). (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 402)
لغت نامه دهخدا
(وَ یِ اِ فَ)
از شاعران صوفی مشرب است که بیشتر به رباعی می پردازد. او راست:
می گفتم عشق و می ندانستم چیست
می گفتم یار و می ندانستم کیست
گر یار این است کی توان بی او بود
ور عشق این است چون توان با او زیست.
دی پیر مغان آتش صحبت افروخت
ایمان مرا دید و دلش بر من سوخت
از دامن کفر رقعه واری ببرید
آورد و بر آستین ایمانم دوخت.
(مجمع الخواص 303)
لغت نامه دهخدا
(مَ یِ اِ فَ)
میرزا مهدی اصفهانی، از شاعران قرن دوازدهم هجری است. از اوست:
سرشک بر مژه ام قطره های شبنم دان
که در هوای رخ مهرسانش از دل ریخت.
(از تذکرۀ مقالات الشعراء قانع تتوی ص 784)
لغت نامه دهخدا